زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

زبان فارسی

گردآوری مطالب :اسفندیار آقاجانی

ریشۀ نام رَشت (بیه پَس)

ریشۀ نام رَشت (بیه پَس)

رشت در استان گیلان است و مردم آن به زبان گیلکی سخن می­گویند. دربارۀ ریشۀ نام رشت چندین سخن وجود دارد:

1.       ریشۀ نامگذاری رشت واژه «رش» به معنای باران بسیار ریز است. زیرا آب­و­هوا در این منطقه بیشتر سال بارانی است که نوع باران «رش» است. در این صورت رشت یعنی جایی که در آنجا باران پیوسته می‌بارد واژۀ گیلکی «وارِش» که به معنای باران است نشانگر این نکته می­باشد که این واژه پیوندی از «وا+رش» است. در زبان کردی فِیلی (فَـهلَوی) واژۀ (آوَه رَشـَه) به معنای (آب پاشی) است که همین معنای «وارش» را به یاد می­آورد.

2.       گروه دوم گویند: تلفّظ درست نام رَشت، رِشت بوده که آن نیز از بن «ریسیدن» گرفته شده و ریشۀ این نامگذاری تولید رشته‌های ابریشمی در شهر است.

3.       امّا سخن سوم در این باره : رشت دارالمرز یا دارالامان بوده که پیشتر، به آن بیه یا بیه پس می­گفتند . بیه در فرهنگ لغت، رود و یا دهانۀ میان دو رودخانه معنا شده است. چون در لغت اوستا و پارسی «بی آوه» به معنای منسوب به دو آب است. چنین به نظر می­رسد که ریشۀ این نامگذاری، قرار گرفتن آن در میان دو رودخانه است که به مانند دیوار شهر به شمار می­آید. بنابراین نام بیه پس (بی-آو-پاس) به معنای جای پاسداری شده توسّط دو رودخانه است. اگر نام رشت را با همین ویژگی این شهر معنا کنیم درست می­نـماید. نخست باید بپنداریم بخش نخست «بیه» (منسوب به دو) به همراه نام رشت در آغاز آن به کار می­رفته است، یعنی در اصل نام شهر رشت، در آغاز «بی- آو "را-ایشت» ( یعنی ناحیۀ نگهبانی شده در میان دو رود) بوده که بخش اوستایی دوم آن یعنی  «را ایشت» (جایگاه پاسداری شده) در گذر زمان کوتاه شده و تبدیل به رشت شده است.

4.       سخن چهارم دربارۀ ریشه نام شهر رشت از آن علّامه دهخدا است. به نظر علّامه علی‌اکبر دهخدا چون ساخت اصلی شهر در سال ۹۰۰ هجری بوده و واژۀ رشت در حساب ابجد ۹۰۰ است این نام را برگزیده­اند. گویا فرمانروای شهر فرد ادیبی بوده که با حساب اَبجَد شهر را نامگذاری کرده است. ( ر= 300 ، ش = 400 ، ت = 500  پس رشت = 900) به این سخن می­شود خرده گرفت؛ زیرا نام شهر رشت در کتاب«حدود العالم من المشرق الی المغرب» که کهن­ترین جغرافیا به زبان فارسی بوده و به سال ۳۷۲ هجری قمری در زمان نوح بن منصور سامانی نگارش یافته، با صفت ناحیه بزرگ آمده و جزء یازده ناحیه بزرگ «آنسوی رودیان» یا گیلان بیه پس (گیلان غربی) شمرده شده که معلوم می­شود، رشت تا آن زمان و به گمان بسیار در روزگار باستان بوده است. مگر اینکه در سال 900 این شهر بازسازی شده باشد.

5.       رَشت به معنای «در فروافتاده»، «در گودی قرار گرفته» یا «جای پست» است. صفتی بوده برای هفته بازار رشت و پیرامون آن که در آج بیشه حومۀ رشت تشکیل می‌شد. «رشت بازار» یعنی «بازار در گودی قرار گرفته» و این صفت بدان اعتبار بود که هر پیله‌ور و یا مسافری که از بخش­های جنوبی، مانند رودبار یا از مناطق غربی مانند فومن یا از مناطق شرقی مانند لاهیجان به سوی رشت حرکت می‌کرد، از منطقه‌ای بلندتر به ناحیه‌ای که در سطح پایین قرار داشت سرازیر می‌شد. کم­کم «بازار» از آخر «رشت بازار» افتاد و «رشت» ماند.

6.       در اوستا واژۀ «هو رشت» آمده است. هو به معنای نیک و رشت به معنای کردار است. شاید رشت در پارسی به معنای کار یا عمل یا کردار یا جای کار برای کار باشد.

7.       برخی بر این گمانند که نام رشت از نام ایزد باران در زبان پهلوی یعنی تیشتر گرفته شده است.

سخن نخست منطقی ­تر می­نـماید./عادل اشکبوس. دانشنامه نامها و واژه ها

http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/1129